https://eitaa.com/@-a-zahraei
چشمان تان را ببندید
به مردان مؤمن بگو : از بعضی نگاه های خود ( نگاه های غیر مجاز ) چشم پوشی کنید و دامن خود را حفظ نمایید. این برای پاک تر ماندن آنان بهتر است. خداون به آن چه انجام میدهند آگاه است. (سوره نور آیه سیزده )
سال ها بود که گرفتار مشکلات مختلف در زندگی شخصی بودم. رابطه من با همسرم خوب بود، اما مطلوب نبود.
دوست داشتم خیلی بهتر از اینبشود، گرفتار یهای دیگری نیز در زندگی به سراغ من آمد که میدانستم این مشکلات بی دلیل ایجاد نمیشود، اما نمیدانستم چه باید کرد و علت این مشکلات چیست ؟ تا این که یکی از دوستان به من گفت : رابطه شما با شهدا چگونه است ؟ گفتم من مرتب به زیارت مزار شهدا میروم. اعتقاد دارم آنها آن قدر در پیشگاه خدا مقام دارند که میتوانند با یک نظر عنایت شان مشکلات ما را بر طرف نمایند.
این دوست عزیز به من گفت : شهیدی در اصفهان داریم به نام سردار گمنام مصطفی ردانی پور، این آقا مصطفی شخصیت عجیبی دارد، عاشق حضرت زهرا علیها سلام بود. و گمنام شد. او مانند ابراهیم هادی شخصیتی اثر گذار دارد. از این شهید بزرگوار بخواه تا مشکلات شما برطرف شود. او گفت و من هم این کار را انجام دادم، برای این شهید بزرگوار نذر کردم و بارها از او خواستم تا علت مشکلات مختلف زندگی ام را بفهمم.
روزها گذشت تا ایم که به سر مزار یادبود او در کنار قبر شهید خرازی در گلستان شهدای اصفهان رفتم .درد دل کردم و گفتم : من همیشه نماز اول وقت میخوانم، تلاش میکنم پدر و مادرم از من راضی باشند، اما برخی گره ها در زندگی ام وجود دارد که علت آن را نمیفهمم.
همان شب بو د، نفهمیدم در عالم خواب هستم یا بیداری ! دیدم مجلس عظیمی برپا شده و بسیاری از بزرگان حضور دارند.
شهید آیت الله بهشتی را دیدم، میخواستم مشکلاتم را با ایشان در میان بگذارم اما شهید بهشتی به من فرمود : بروید سراغ آقا مصطفی ردانی پور. آقا مصطفی در گوشه ای از سالن نشسته بود. جلو رفتم و سلام کردم. ایشان به من خیره شد و فرمود : « غّضُوا اَبصارُکُم » و بعد اشاره کرد که حل مشکلات شما در همین است. یک باره دیدم توی رختخواب قرار دارم. معنی این عبارت نفهمیدم، اما سریع آن را روی کاغذ نوشتم.
چگونه این کلام حلال مشکلات من خواهد بود ؟ این جمله چه معنایی میدهد ؟ فردای آن روز معنی این عبارت را از دوست روحانی خودم سؤال کردم. او گفت ک این جمله قسمتی از یک حدیث است. یعنی چشمان خود را از نگاه ( به نامحرم ) بپوشانید.
با خودم فکر کردم دیدم راست میگوید. ما در بین فامیل و در محل کار و غیره، حریم ها را به خوبی رعایت نمیکنیم.
شوخی با نامحرم و نگاه به تصاویر مبتذل و ... برای من عادی شده بود. تصمیم گرفتم توصیه آقا مصطفی را عمل کنم. مدتی از این ماجرا گذشت، باور کردنی نبود اما بسیاری از مشکلات من برطرف شد 1 حتی روابط من با همسرم بسیار بهتر شد. حالا از زندگی ام لذت میبرم و همه میدانند که من با نامحرم تا حد امکان صحبت نمیکنم ف چه رسد به این که بخواهم به او نگاه یا شوخی کنم.
در این زمینه یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط نقل میکند ک روزی به خدمت شیخ میرفتم. در راه یک خانم خوش قد و بالا و زیبا را دیدم و فوراً نگاهم را برگرداندم و استغفار کردم.
نزد شیخ رسیدم و همین که شیخ مرا دیدند فرمودند : همین که شما چشمتان را از آن خانم برگرداندید، خداوند برایتان یک قصر زیبا با یک حور، به زیبایی آن خانم ایجاد نمود، فقط مواظب باش خرابش نکنی. یکی دیگر از شاگردان شیخ نقل میکند: روزی با جناب شیخ از درب منزلشان خارج شدیم و من متوجه شدم که یک زن بی حجاب و بد لباس در مقابل مان است. سرم را پایین انداختم. شیخ فرمودند ک « نگاهش کن ! » گفتم : آقا جان، او بی حجاب است. فرمودند « نگاهش کن ! »
سرم را بالا آوردم و دیدم که آن زن در جریانی از مواد مذاب گرفتار است و بدنش پر ازچرک و خون است و از موهای او چرک و کثافت، قطره قطره به آن مواد مذاب میریخت.
هر قطره که میافتاد انگار بنزین آتش میگیرد و منفجر میشود و او میسوخت. همین طور که میدیدم شیخ فرمودند : « بس است، سرت را پایین بینداز. » من متوجه شدم که شیخ دیده ی برزخی من را گشوده بودند تا باطن عمل آن زن را به من بفهماند.
پیوند ها :
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |