https://eitaa.com/@-a-zahraei
menusearch
shahidoshahed.ir

شهید ابراهیم هادی ,

شهید ابراهیم هادی،  نارنجک  134 شهید ابراهیم هادی، نارنجک 134 سرم را بالا آوردم و با چشماني که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: آقا ابرام...!
بقيه هم يک يک از گوشه و کنار اتاق سرهاي شان را بلند کردند. همه با رنگ پريده وسط اتاق را نگاه مي کردند.
شنبه بیست و ششم آبان ۰۳
شهید ابراهیم هادی - زیارت شهید ابراهیم هادی - زیارت بعد با
حسرت گفتم: يعني مي شه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور کنند و به شهرهاي خودشون برن!

ابراهيم انگار حواسش به حر فهاي من نبود. با نگاهش دوردست ها رامي ديد! لبخندي زد و گفت: چي مي گي!
شنبه بیست و ششم آبان ۰۳
شهید ابراهیم هادی - شرط بندی  129 شهید ابراهیم هادی - شرط بندی 129 همان روز به يکي از محله هاي جنوب شهر رفتيم. سر 700 تومان شرط بستيم. بازي خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آ نها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور کنند. دوشنبه بیست و سوم مهر ۰۳ شهید ابراهیم هادی - شوخ طبعی شهید ابراهیم هادی - شوخ طبعی ابراهیم ادامه داد: «دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستن. یه موتور دنبال ما داره میاد که ...»، بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره فقط خیلی مواظب باشین. فکر کنم مسلحه» و بعد هم گفت: با اجازه و حرکت کردیم. شنبه هفتم مهر ۰۳ شهید ابراهیم هادی - محضر بزرگان شهید ابراهیم هادی - محضر بزرگان پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سربالای مجلس بود.
به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره ای خندان گفت : آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها ؟
جمعه ششم مهر ۰۳
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است. .
facebooktwiteryoueitaa