کرامات و خاطرات شهدا ,

به نام خدای شهدا . متن حاضر انتخاب تعدادی از داستان های شیرین و خواندنی از کتاب سلام بر ابراهیم 1 » است تا هم وطنان عزیز با این شهید عزیز بیشتر آشنا شوند. مطالب پیش رو حدود سی درصد از کتاب یاد شده است. ان شاءالله با گذاشتن مطالب جدیددر این سایت بتوانیم خلاصه کتاب را به صورت کامل برای بهره برداری هر چه بهتر هم وطنان تکمیل نماییم. ا

پس از شهادت عباس، خانمی گریان و نالان آمد و از ماجرایی که ما تا آن روز از آن بی خبر بودیم پرده برداشت. این خانم که خود را «سیمیاری » معرفی می‌کرد، گفت : در سال 1341 ..

شهید عبدالحسین برونسی این مجاهد فی سبیل الله مردی که به علت علاقه ایی که به مادر ائمه داشت مورد توجه حضرت قرار گرفت و روی خاک های نرم کوشک حضرت زهرا سلام اله علیها به او توجه ویژه نمود و این توجه باعث پیروزی چشم گیر او در میدان نبرد شد ....

طولی نکشید که جنازه با شور و حال خاصی در کنار مادر به زمین نشست .قبل از اینکه پسرش را ببیند به خودش قول داده بود حتی قطره ای اشک هم نریزد. دیدن پسر شهیدش بعد از سالها در حالی که گوشتی به تن نداشته باشد سخت است .چه کند مادر وقتی که باید به قولش عمل کند و چیزی نمی‌گفت .اما خدا هم کمکش کرد و حتی قطره ای اشک از چشمانش نریخت، فقط نگاهش به جنازه پسرش خیره مانده بود که چیزی توجه اش را جلب کرد .... قلب محسن هنوز سالم در بین قفسه سینه اش بود .....برگرفته از کتاب امانتی نشر شهید کاظمی

او قهرمان نبود که فقط برای کشور و وطن و سرزمین مادریش مبارزه کرده باشد : او یک قهرمان انسانی نبود، او فراتر از ....