به نام خدای شهدا ....
مطالب، خاطرات و داستانهای شهدا از مدت ها قبل به صورت جسته و گریخته میخواندم و هم چنان این توفیق به لطف خداوند ادامه دارد. از خداوند منّان سپاسگزارم که توانسته ام مدتی از عمرم را با یاد و خاطرات شهدا سپری کنم، و این مساله برکات زیادی به همراه داشته است.
همیشه دوست داشتم داستانهای زیبای شهدا را که از لا به لای کتابها خوانده بودم و بر صفحه ذهنم نقش بسته بود، برای دیگران بازگو کنم، تا آنها نیز بهره مند شوند .
بالاخره این مساله محقق شد و خداوند بزرگ توفیق داد با راه اندازی سایت « شهید و شاهد » بتوانم این مطالب را از طریق بستر فضای مجازی و اینترنت به شما عزیزان و هموطنان خوبم انتقال دهم. هدف از انجام این کار : 1- معرفی هر شهید در یک مقاله و معرفی کتاب و منبع آن است. 2- در سایت « شهید و شاهد » تعدادی از شهدا را یک جا معرفی نموده ایم و علاقمندان یه این حوزه راحت تر میتوانند با شهدا و کتاب های منتشر شده دسترسی پیدا نمایند. معمولاً مطالبی خواندنی از شهید پیش روی شما قرار میگیرد که تاثیر گذارتر باشد. 3- عزیزانی که دوست دارند شهیدی را با مطالب خواندنی معرفی نمایند، میتوانند با ما ارتباط برقرار نمایند تا خاطرات آن شهید را در این سایت منتشر نماییم .4- عزیزانی که دوست دارند در این حوزه فعالیت نمایند و دوست دارند بیش از پیش با شهدا باشند با جان و دل از حضور، فعالیت و همکاری آنها با سایت « شهید و شاهد » استقبال مینماییم.--- مدیریت سایت - خرداد ماه 1403
رهبر معظم انقلاب
امروز زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.
شهید جمهور
شهید خدمت، سید ابراهیم رئیسی
تازه ها
شهید سید مرتضی دادگر - شهید ی که قرض مرا ادا کرد. -
شهید سید مرتضی دادگر، شهیدی از استان مازندران و شهرستان ساری است. این شهید عزیز 9 سال پس از شهادتش توسط گروه تفحص شناسائی شد و به زادگاهش انتقال داده شد. ماجرای ادای قرض فردی که او را شناسائی کرده بود، انسان را به آیات قران بیشتر معتقد میکند.
با جستجوی « شهید سید مرتضی دادگر، شهیدی که قرض مرا ادا کرد » در « سایت شهید و شاهد » از این ماجرای جالب بیشتر مطلع شوید.
داستان شهدا، کودکان - ابراهیم باقری -
خانه زیبائی بود. در حال نگاه کردن به در و دیوار خانه بودم که دو تا اسکیت آویزان روی دیوار توجه مرا جلب کرد .
ابراهیم که دید من به اسکیت ها خیره شده ام، به من گفت : میدانی این اسکیت برای کیست ؟
گفتم شما بگوئید .
شهید باقری گفت : ...
داستان کودکانه شهید ابراهیم هادی -126 -
ابراهیم توی خونه به اعضای خانواده به خصوص به خواهرش کمک میکرد .
ابراهیم همیشه به خواهرش سفارش حجاب میکرد.
او میگفت دختری که حجاب و پوشش مناسبی داشته باشه، از آرامش خاصی برخوردار هست و خداوند اون رو بیشتر دوست داره .
داستان کودکانه شهید ابراهیم هادی -دعا -
همین موقع بود که یه مردی سراسیمه وارد ورزشگاه شد. اون مرد تنها نبود، بلکه یه بچه کوچک هم توی بغلش داشت .
اون مرد خیلی ناراحت بود. اون مرد مسئول ورزشگاه یعنی حاج حسن را میشناخت .
او با صدای لرزان رو کرد به حاج حسن و گفت :
حاج حسن کمکم کن ! بجه ام مریضه ،حالش اصلاً خوب نیست. هر دکتری برده ام نتونسته کاری براش انجام بده!!
شماره همراه : 09389375545
آدرس پست الکترنیک : zahraee5050@gmail.com
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه میباشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است. .