menusearch
shahidoshahed.ir

شهید ابراهیم هادی و مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها ,

۱۴۰۲/۱۱/۲۵ چهارشنبه
(0)
(0)
شهید ابراهیم هادی و مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها
شهید ابراهیم هادی و مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها

مجلس حضرت زهرا علیها السلام

 

راوی : جمعی از دوستان

به جلسه مجمع الذاکرین رفته بودیم، در مسجد حاج ابوالفتح. در جلسه اشعاری در فضایل حضرت زهرا علیها سلام خوانده شد که ابراهیم‌ آنها را می‌نوشت. آخر جلسه حاج علی انسانی شروع به روضه خوانی کرد.

ابراهیم از خود بی خود شده بود ! دفترچه شعرش را بست و با صدایی بلند گریه می‌کرد. من از این رفتار ابراهیم بسیار تعجب کردم. جلسه که تمام شد به سمت خانه راه افتادیم. در بین راه گفت :

« آدم وقتی به جلسه حضرت زهرا علیها سلام وارد می‌شه باید حضور ایشان را حس کنه. چون متعلق به حضرت است ..»

***

یک شب به اصرار من به جلسه عیدالزهرا رفتیم. فکر می‌کردم ابراهیم که عاشق حضرت صدیقه است خیلی خوشحال می‌شود.

مداح جلسه، مثلاّ برای شادی حضرت زهرا علیها سلام حرف های زشتی را به زبان آورد ! اواسط جلسه ابراهیم به من اشاره کرد و با هم از جلسه بیرون رفتیم. در راه گفتم : فکر می‌کنم ناراحت شدید درسته !؟

ابراهیم در حالی که آرامش همیشگی را نداشت رو به من کرد و در حالی که دستش را با عصبانیت تکان می‌داد گفت : توی این مجالس خدا پیدا نمی‌شه، همیشه جایی برو که حرف از خدا و اهل بیت باشه. چند بار هم این جمله را تکرار کرد. بعد ها وقتی نظر علما را در مورد این مجالس و ضرورت حفظ وحدت مسلمین مشاهده کردم به دقت نظر ابراهیم بیشتر پی بردم.

***

در فتح المبین وقتی ایراهیم مجروح شد، سریع او را به دزفول منتقل کردیم و در سالنی که مربوط به بهداری یکی از یگان ها بود قرار دادیم. مجروحین زیاذی در آن جا بستری بودند.

سالن بسیار شلوغ بود. مجروحین آه وناله می‌کردند، هیچ کس آرامش نداشت. بالاخره یک گوشه ای را پیدا کردیم و ابراهیم را روی زمین خواباندیم. پرستارها زخم گردن و پای ابراهیم را پانسمان کردند. در آن شرایط اعصاب همه به هم ریخته بود ،سر و صدای مجروحین بسیار زیاد بود. ناگهان ابراهیم با صدائی رسا شروع به خواندن کرد !

شعر زیبایی در وصف حضرت زهرا علیها السلام خواند که رمز عملیات هم، نام مقدس ایشان بود. برای چند دقیقه سکوت عجیبی سالن را فرا گرفت ! هیچ مجروحی ناله نمی‌کرد ! گوئی همه چیز ردیف و مرتب شده بود.

به هر طرف که نگاه می‌کردی آرامش موج می‌زد ! قطرات اشک بود که از چشمان مجروحین و پرستارها جاری می‌شد، همه آرام شده بودن !

خواندن ابراهیم تمام شد. یکی از خانم دکترها که مُسن تر از بقیه بود و حجاب درستی هم نداشت جلو آمد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بود.

آهسته گفت : تو هم مثل پسرمی ! فدای شما جوون ها ! بعد نشست و سر ابراهیم را بوسید !قیافه ابراهیم دیدنی بود. گوش هایش سرخ شد. بعد هم از خجالت ملافه را روی صورتش انداخت.

ابراهیم همیشه می‌گفت : بعد از توکل به خدا، توسل به حضرات معصومین مخصوصاً حضرت زهرا علیها السلام حلال مشکلات است.

***

برای ملاقات ابراهیم رفته بودیم بیمارستان نجمیه. دور هم نشسته بودیم. ابراهیم اجازه گرفت و شروع به خواندن روضه حضرت زهرا علیها السلام نمود. دو نفر از پزشکان آمدند و از دور نگاهش می‌کردند. با تجب پرسیدم : چیزی شده !؟ گفتند : نه، ما در هواپیما همراه ایشان بودیم. مرتب از هوش می‌رفت و به هوش می‌آمد. اما در آن حال هم با صدایی زیبا در وصف حضرت مداحی می‌کرد.

 

برگرفته از کتاب « سلام بر ایراهیم 1 »

انتشارت « شهید ابراهیم هادی »

 

پیوند ها :

        شهید محسن حججی و احترام به حضرت زهرا سلام الله علیها

     

 

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است. .
aparatgooglefacebooktwiteryou