https://eitaa.com/@-a-zahraei
menusearch
shahidoshahed.ir

شهید ابراهیم هادی -تاثیر کلام ,

۱۴۰۳/۶/۲۲ پنج شنبه
(4)
(0)
شهید ابراهیم هادی -تاثیر کلام
شهید ابراهیم هادی -تاثیر کلام

تاثیر کلام شهید ابراهیم هادی بر دیگران بسیار نافذ بود

 

شهید ابراهیم هادی همیشه سعی در گره گشائی داشت

 

اندکی پس از پیروزی انقلاب بود، یکی از دوستان به من گفت : فردا با ابراهیم بروید سازمان تربیت بدنی، آقای داودی ( رئیس سازمان ) با شما کار دارند !

فردا صبح آدرس گرفتیم و رفتیم سازمان. آقای داودی که معلم دوران دبیرستان ابراهیم بود خیلی ما را تحویل گرفت.

بعد به همراه چند نفر دیگر وارد سالن شدیم. ایشان برای ما صحبت کرد و گفت : شما که افرادی ورزشکار و انقلابی هستید، بیائید در سازمان و مسئولیت قبول کنید و ..

ایشان به من و ابراهیم گفت : مسئولیت بازرسی سازمان را برای شما گذاشته ایم. ما هم با کمی صحبت قبول کردیم. از فردای آن روز کار ما شروع شد. هر جا که به مشکل برمی خورد یم با آقای داودی هماهنگ می‌کردیم.

فراموش نمی‌کنم، صبح یک روز ابراهیم وارد دفتر بازرسی شد و سئوال کرد : چیکار می‌کنی ؟

گفتم : هیچی، دارم حکم انفصال از خدمت می‌زنم. پرسید : برای کی ؟!

ادامه دادم : گزارش رسیده رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه خیلی زننده به محل کار می‌یاد. برخوردهای خیلی نامناسب با کارمند ها خصوصاً خانم ها داره. حتی گفته اند مواضعی مخالف حرکت انقلاب داره. تازه همسرش هم حجاب نداره !

داشتم گزارش می‌نوشتم. گفتم : حتماً یک رونوشت برای شورای انقلاب می‌فرستیم .ابراهیم پرسید : می‌تونم گزارش رو ببینم ؟

گفتم : بیا این گزارش، این هم حکم انفصال از خدمت !

گزارش را با دقت نگاه کرد. بعد پرسید : خودت با این آقا صحبت کردی ؟

گفتم : نه، لازم نیست، همه می‌دونند چه جور آدمیه !

جواب داد : نشد دیگه، مگه نشنیدی : فقط انسان درو غگو، هر چه که می‌شنود تایید می‌کند !

گفتم : آخه بچه های همان فدراسیون خبر دادند ... پرید تو حرفم و گفت : آدرس منزل این آقا رو داری ؟ گفتم : بله هست.

ابراهیم ادامه داد : بیا امروز عصر بریم در خونه اش، ببینیم این آقا کیه، حرفش چیه !

من هم بعد از چند لحظه سکوت گفتم : باشه. عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتیم.

 

آدرس او بالاتر از پل سید خندان بود. داخل کوچه ها دنبال منزلش می‌گشتیم. همان موقع آن آقا از راه رسید. از روی عکسی که به گزارش چسبیده بود او را شناختم.

اتومبیل بنز جلوی خانه ای ایستاد. خانمی که تقریباً بی حجاب بود پیاده شد و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشین وارد شد.

گفتم : دیدی آقا ابرام ! دیدی این بابا مشکل داره.

گفت : باید صحبت کنیم. بعد قضاوت کن.

موتور را بردم جلوی خانه و گذاشتم روی جک. ابراهیم زنگ خانه را زد. آقا که هنوز توی حیاط بود آمد جلوی در.

مردی درشت هیکل بود. با ریش و سبیل تراشیده. با دیدن چهره ما دو نفر در محله خیلی تعجب کرد ! نگاهی به ما کرد و گفت : بفرمائید؟!

با خودم گفتم : اگر من جای ابراهیم بودم حسابی حالش را می‌گرفتم. اما ابراهیم با آرامش همیشگی، در حالی که لبخند می‌زد سلام کرد و گفت : ابراهیم هادی هستم و چند تا سئوال داشتم، برای همین مزاحم شدم.

آن آقا گفت : اسم شما خیلی آشناست ! همین چند روزه شنیدم، فکر کنم تو سازمان بود. بازرسی سازمان، درسته ؟

ابراهیم خندید و گفت : بله.

بنده خدا خیلی دست پاچه شد. مرتب اصرار می‌کرد بفرمائید داخل. ابراهیم گفت : خیلی ممنون، فقط چند دقیقه با شما کار داریم ومرخص می‌شویم.

ابراهیم شروع کرد به صحبت. حدود یک ساعت مشغول بود، اما گذشت زمان را اصلاً حس نمی‌کردیم.

ابراهیم از همه چیز برایش گفت. از هر موردی برایش مثال زد. می‌گفت : ببین دوست عزیز، همسر شما برای خود شماست، نه برای نمایش دادن جلوی دیگران ! می‌دانی چقدر از جوانان با دیدن همسر بی حجاب شما به گناه می‌افتند !

یا اینکه، وقتی شما مسئول کارمند ها در اداره هستی نباید حرف های زشت یا شوخی های نامربوط، آن هم با کارمند زن داشته باشید ! شما قبلاً توی رشته خودت قهرمان بودی، اما قهرمان واقعی کسی است که جلوی کار غلط رو بگیره.

بعد هم از انقلاب گفت و در پایان گفت : ببین عزیز من، این حکم انفصال از خدمت شماست.

آقای رئیس یک دفعه جا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما نگاه کرد.

ابراهیم لبخندی زد و نامه را پاره کرد ! بعد گفت : دوست عزیز به حرف های من فکر کن ! بعد خداحافظی کردیم و برگشتیم.

از سر خیابان که رد شدیم نگاهی به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته بود و به ما نگاه می‌کرد.

گفتم : آقا ابرام، خیلی قشنگ حرف زدی، روی من هم تاثیر گذاشت.

خندید و گفت : ای بابا ما چیکاره ایم. فقط خدا، همه اینها را خدا به زبانم انداخت.

بعد ادامه داد : مطمئن باش چیزی مثل برخورد خوب روی آدم ها تاثیر ندارد. مگر نخوانده ای خدا در قرآن به پیامبرش می‌فرماید : اگر اخلاقت تند ( و خشن ) بود، همه از اطرافت می‌رفتند. پس لااقل باید رفتار پیامبر را یاد بگیریم.

 

 

شهید ابراهیم هادی با چهره ای گشاده

شهید ابراههیم هادی در بیشتر مواقع خندان بود

 

 

یکی دو ماه بعد، از همان فدراسیون گزارش رسید ؛ جناب رئیس بسیار تغیییر کرد ! اخلاق و رفتارش در ادره خیلی عوض شده. حتی خانم این آقا با حجاب به محل کار مراجعه می‌کند !

ابراهیم را دیدم و گزارش را به دستش دادم. منتظر عکس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت : خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد.

اما من هیچ شکی نداشتم که اخلاص ابراهیم تأثیر خودش را گذاشته بود. کلام خالصانه و نافذ شهید ابراهیم هادی آقای رئیس فدراسیون را متحول کرد.

 

پیوند ها :

        شهید ابراهیم هادی - نماز اول وقت

    شهید ابراهیم هادی - چرا ابراهیم هادی

  داستان شهدا برای کودکان و نوجوانان - مسابقه کشتی شهید ابراهیم هادی

نظرات کاربران
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

بستن
*نام و نام خانوادگی
* پست الکترونیک
* متن پیام

0 نظر
تمامی خدمات و محصولات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است. .
facebooktwiteryoueitaa