https://eitaa.com/@-a-zahraei
قدر و منزلت شهید ابراهیم هادی در نظر بزرگان
شهید ابراهیم هادی و قدر و منزلتش نزد بزرگان
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمدم. با موتور از سمت سر آسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود.
از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت : امیر وایسا ! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم : چی شده ؟!
گفت : هیچی، اگه وفت داری بریم دیدن یه بنده خدا !
من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.
با ابراهیم داخل یک خانه شدیم. چند بار یا الله گفت و وارد یک اتاق شدیم.
چند نفر نشسته بودند.
پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سربالای مجلس بود.
به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهره ای خندان گفت : آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها ؟
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت : شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم .
همینطور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد. حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت : آقا ابراهیم ما را یه کم نصیحت کن!
ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت : حاج آقا تو رو خدا ما را شرمنده نکنید. خواهش میکنم اینطورری حرف نزنید. بعد گفت : ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاء الله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم .
بین راه گفتم : ابرام جون، تو هم به این بابا یک کم نصیحت میکردی دیگه سرخ و زرد شدن نداره!
با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت : چی میگی امیرجون، تو اصلاً این آقا را شناختی ؟! گفتم : نه، راستی کی بود؟!
جواب دارد : این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلی ها نمیدانند. ایشون حاج میرزا اسماعیل دولابی بودند.
سالها گذشت تا مردم حاج آقا دولابی را شناختند. تازه باخواندن کتاب طوبی محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده.
عارف دل سوخته و شیفته امام حسین علیه السلام حاج اسماعیل دولابی
***
یکی از عملیات های مهم غرب کشور به پایان رسید. پس از هماهنگی، بیشتر رزمندگان به زیارت حضرت امام میرفتند. با وجودی که ابراهیم در آن عملیات حضور داشت ولی به تهران نیامد. رفتم و از او پرسیدم : چرا شما نرفتید؟
مکثی کرد و گفت : ما رهبر را برای دیدن و مشاهده کردن نمیخواهیم. ما رهبر میخواهیم برای اطاعت کرد. من اگر نتوانستم رهبرم را ببینم مهم نیست. بلکه مهم این است که مطیع فرمانش باشم و او از من راضی باشد.
ابراهیم در مورد ولایت فقیه خیلی حساس بود. نظرات عجیبی هم درمورد امام داشت. میگفت : دربین بزرگان و علمای قدیم و جدید هیچ کس دل و جرأت امام را نداشته .
هر وقت پیامی از امام راحل پخش میشد. با دقت گوش میکرد. میگفت : اگر دنیا و آخرت میخواهیم باید حرف های امام را عمل کنیم.
ابراهیم از همان جوانی با بیشتر روحانیون محل نیز در ارتباط بود. زمانی که علامه جعفری در محله ما زندگی میکردند. از وجود ایشان بهره های فراوانی برد. شهیدان آیت الله بهشتی و مطهری را هم الگویی برای نسل جوان میدانست.
پیوند ها :
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |